کد مطلب:149238 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:160

جرح راوی
می دانید غیبت حرام است، چه غیبت زنده باشد و چه غیبت مرده. ولی غیبت یك مواردی دارد كه استثنا شده است (موارد استثنایی) یكی از موارد استثنای غیبت كه همه ی علمای بزرگ مرتكب این غیبت شده اند و این غیبت را لازم می دانند بلكه احیانا واجب می دانند و غیبت واجب است آن چیزی است كه «جرح راوی» می نامند.

یك كسی حدیث روایت می كند، از پیغمبر حدیث روایت می كند، از امام حدیث روایت می كند، آیا شما فورا باید قبول كنید؟ نه، باید تحقیق كنید كه این چگونه آدمی است؟ راستگوست یا دروغگو؟ اگر در زندگی او یك نقطه ی ضعفی - عیبی، نقصی، دروغی، فسقی - را كشف كردید، اینجا بر شما نه تنها جایز است، بلكه لازم است در متن كتابها این آدم را رسوا كنید، بگویید فلان كس، مثلا اسحق بن احمری نهاوندی، كه فلان روایت را مثلا روایت شهربانو را ولو در كافی نقل كرده است، یك آدم جعل و


وضاع و دروغگویی بوده است. او را در مقابل تاریخ باید رسوا كنید. این كار اسمش «جرح» است. با اینكه غیبت و بدگویی است و غیبت و بدگویی نه از مرده جایز است و نه از زنده. ولی در اینجا كه پای تحریف و قلب حقایق است باید شما دروغگو را رسوا كنید.

یك عالم ممكن است در یك قسمت، بزرگ هم باشد. ملا حسین كاشفی است، خیلی مرد ملایی هم بوده است،اما روضة الشهداء او پر از دروغ است. به همه دروغ بسته است حتی به ابن زیاد و عمرسعد. كتابش مملو از دروغ است. می گوید ابن زیاد پنجاه خروار زر سرخ به عمرسعد داد كه آمد قضیه ی كربلا را قبول كرد. خوب، هر كه بشنود می گوید پس عمرسعد خیلی هم تقصیر نداشته، پنجاه خروار طلا را به هر كس بدهند دست به این كار می زند. ملا آقای دربندی اتفاقا اتفاق نظر است كه آدم خوبی بوده است. حتی مرحوم حاجی نوری كه این قدر از كتابش انتقاد می كند - و به حق انتقاد می كند - می گوید مرد خوبی بوده است. واقعا نسبت به امام حسین علیه السلام مرد مخلصی بوده، و می گوید واقعا طوری بود كه هر وقت نام امام حسین را می شنید اشكش جاری می شد. فقه و اصول خوبی هم داشته است. خودش خیال می كرد كه از فقهای درجه اول است، ولی لااقل از فقهای درجه ی دوم و سوم به شمار می رود. كتابی نوشته است به نام «خزائن» یك دوره فقه است، چاپ هم شده است. او معاصر با صاحب جواهر است. به صاحب جواهر گفت اسم كتاب شما چیست؟ گفت: «جواهر». گفت از این جواهر شما در خزائن ما بسیار است. اما به همان نشانی كه جواهر تا به حال شاید ده چاپ شده است و هیچ فقیهی نیست كه از این كتاب استفاده نكند و خودش را نیازمند به این كتاب نبیند، و كتاب خزائن یك دوره كه چاپ شد دیگر احدی به سراغش نرفت و قیمتش با اینكه كتاب هزار صفحه ای است شاید همان قیمت كاغذش بیشتر نیست، [این سخن او واقعیت ندارد.] به هر حال این مرد با اینكه مرد عالمی است، ولی اسرار الشهادة نوشته كه بكلی حادثه ی كربلا را تحریف، قلب، زیرورو، بی خاصیت و بی اثر كرده است. كتابش - سراسر نمی شود گفت، چون لابلای آن [سخن راست] پیدا می شود؛ انبار كاه هم چند تا گندم در آن پیدا می شود - [مملو از] دروغ است. حالا به خاطر اینكه او یك عالم بوده، باتقوا بوده، مخلص امام حسین بوده است، دیگر ما درباره اش سكوت كنیم؟ حاجی نوری نباید درباره ی اسرار الشهاده ی او اظهارنظر كند، نباید مدرك اسرار الشهادة را بگوید كه یك كتاب بی سر و تهی بود، نه


اول داشت و نه آخر، فقط در حاشیه اش نوشته بودند تألیف فلان عالم جبل عاملی، رفتیم گشتیم آن عالم اصلا چنین كتابی نداشت، متن كتاب را هم نگاه كردیم پر از دروغ بود، ولی این مرد عالم خیال كرد این كتاب یك كتاب درستی است، برداشت همه ی آن را در كتاب خودش نقل كرد؟!

این جرح است. پس باید جرح بشود. این وظیفه ی عالم است.

حال بخش دیگری داریم كه وظیفه ی مردم عوام است كه متأسفانه چون این بخش اقلا بیست دقیقه وقت ما را خواهد گرفت و من بنا ندارم كه یك ساعت بیشتر مزاحم بشوم دیگر می ماند. از جلسه ی آینده شاید درباره ی «گناه تحریف به طور كلی» بحث كنیم، یعنی در ماوراء قضیه ی عاشورا در قضایای دیگر، شاید هم موضوع دیگری، اگر از جلسه ی آینده درباره ی «گناه تحریف به طور كلی» بحث كردم، تتمه ی این بحثم را ان شاء الله در آنجا عرض خواهم كرد.

از خداوند تبارك و تعالی توفیق می خواهیم كه دلهای همه را به حق و حقیقت رهبری بفرماید، گناهانی كه از طریق تحریف یا غیر تحریف مرتكب شده ایم بر ما ببخشاید، به ما توفیق بدهد كه این وظیفه و رسالتی را كه در این زمینه داریم به خوبی انجام بدهیم.

خدایا عاقبت امر همه ی ما را ختم به خیر بفرما!

خدایا مرضای مسلمین، مریضهای منظور لباس عافیت بپوشان! اموات همه ی ما را ببخش و بیامرز!

رحم الله من قرأ الفاتحة مع الصلوات